عشق یعنی ح ، سین ، یاء و نون
ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم
/
من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
//
ننویسید که او نوکر بدبختی بود
/
بنویسید که او منتظر مهدی بود
دیروز دلتنگی هایم را ورق می زدم،سهم یک برگه خیلی سنگین بود، آنقدر که حجم سطور را پر کرده بود.دلتنگی این برگه را معنا کردم.همه اش پر بود از بغض های کهنه و اشک های خسته. عمیق که با سطور پیوند خوردم،بغضی را دیدم که هنوز هم نبض آن گرم بود.گویا این بغض زنده بود. صدای نبضش را می شنیدم.باید کاری می کردم.این بغض لیاقت زنده ماندن را داشت.گویا نبضش برای کسی می تپید.آری نبضش منتظر بود....تمام تلاشم را کردم ...وبغض زنده ماند. از گلوی خسته ام آن را صحیح و سالم به بخش چشمانم انتقال دادم.ناگاه گرمای وجودش را ساعت ها بر روی گونه هایم حس کردم.... و هنوز هم بعد این همه سال این بغض زنده است و هرشب و روز جمعه عاشقانه به عشق رسیدن به یار گونه هایم را عبادت می کند. ************************************ این روزا نمیدونم باید جوابگوی کدوم بغض کهنه ام باشم و نمیدونم چه جوری باید پذیرای بغض های جدیدم باشم این روزا دارم ثانیه ها رو قسم میدم که زود زود بگذرن آخه دیگه دلم طاقت دوری نداره. پیش دلم حسابی بد قول شدم،از بس وعده جمعه رو دادم.....ای خدا.....
By Ashoora.ir & Night Skin