عشق یعنی ح ، سین ، یاء و نون
ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم
/
من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
//
ننویسید که او نوکر بدبختی بود
/
بنویسید که او منتظر مهدی بود
بسم رب الحسین کوله بارم که سنگین میشود کنجی محزون می یابم ناخودآگاه حضورِ سبزت مهمانِ ثانیه هایم میشود... *در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی* مجنون هم که نباشم تلاطمِ پرچمِ خون رنگت راهیِ وادی الجنونم میکند برایم روضه میخوانی؟! از زمین خوردن برایم بگو زمین تو را سخت تر در آغوش کشید یا مادرت را؟! دستِ من گیر که این دست همان است که من سال ها از غمِ هجرانِ تو بر سر زده ام با دلم بازی میکند تلألؤِ قرارگاهت عجین شده ی نامت است غربت و مظلومیت... دیوانه ام میکند یادت آواره ام میکند به سمت و سویِ بسترِ مادر.... مجالم بده کمی دیگر گریه کنِ روضه خوانی ات شوم.... چه شباهتِ قریبی ست آتشِ در با آتشِ خیمه... چه خوب که هیچ کدام را شاهد نبودی ای هلالِ شبِ زینب،چی شده که در خسوفی؟! جانم فدایِ تشنگی ات، تسبیحِ لاجوردی را یادت هست؟! همان که در نخستینه هایِ آشنایی از مهریه ی مادرت به ودیعه گرفتم!... تسبیح را که می بوییدم عطرش مرا تا کربلا می بُرد به آستانه ی حضرتت که می رسیدم مدهوش... افتاده بر خاک... در برابرت به خاک می افتم،شاید تکرارِ مکرّرات دستگیری کند از چشمانم... گستاخیِ رؤیاهایم را میبخشی؟! که این چنین آرزوهایِ بی سر و پایم را با تو با تو سهیم میکنم.... تسبیح که گسست،تنها تسبیح نبود که گسست... قلبِ من بود که پاره پاره شد و هر پاره اش لطیفانه چنگ می انداخت بر آرزوهایم... مادرِ سکوتِ خیس میگوید: به مقصود میرسی.... رشته تسبیح اگر گسست نشانه است....
By Ashoora.ir & Night Skin