عشق یعنی ح ، سین ، یاء و نون
ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم
/
من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
//
ننویسید که او نوکر بدبختی بود
/
بنویسید که او منتظر مهدی بود
بسم رب الحسین اینجا هوا ابریست آنجا را نمیدانم اینجا دلی تنگ است آنجا را نمیدانم دلم بدجور هوای محرم کرده.یاد خلوت یار تو بیت الاحزان.... یاد همه بچه های قدیمی که رفتند بخیر یاد اردوی جنوب سال 89 افتادم.دو دلی بین رفتن یا نرفتن،شک و شبهه و عاری از هر گونه احساس غرق در دنیای مادیات و مادیات دنیای خودم،زندانی در قفس تن آخرش دل رو زدیم به دریا و با 4 تا از بچه ها راهی جنوب شدیم شب اول کرخه یا به قول حاج آقای کاروان هفت شهر عشق و شهر اول کرخه بود،عجب شب قشنگی بود تازه از راه رسیده بودیم و ما 5تا مثه اراذل و اوباش دور هم حلقه زده بودیم و از خراب کاری هامون میگفتیم دریغ از اینکه اینجا باید زبانت گوش و چشم شه که نه با گوش و چشم سر که با گوش و چشم درون فقط باید حس کنی لمس کنی این همه احساس قشنگ رو شب رفتیم تو چادر ، مراسم با صفایی بود.حاج آقا گفت همه چشماتونو ببندید و دستتون رو تو دست یه شهید بذارید و از اول تا آخر سفر اون شهید همراهتونه و من چشمامو بستم و بستم ... و بستم ...
باز دیـشب دل هــوای یــار کرد آرزوی حـجله سومـار کـرد خواب دیدم سجده را بر مهر دشت فتح فاو و ساقی والفجر هشت باز محـورهای بـوکان زنـده شد برف و سرمای مریـوان زنده شد از دوکـوهـه تا بـلندای سـهیل برنمی خیـزد منـاجات کمیـل یاد کـرخه رفت و بر ما رنـج مانـد قـلب مـن در کـربلای پنج ماند
By Ashoora.ir & Night Skin