سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق یعنی ح ، سین ، یاء و نون

ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم / من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم // ننویسید که او نوکر بدبختی بود / بنویسید که او منتظر مهدی بود

من که خسته شدم

از اصطلاحات دلزده ام

چشمانم سیاهی میرود

به جبهه برمیگردم

البته با اجازه ی دکتر سیامک خان!

مینویسد:

"من عنوان جبهه را برای هیچ حزبی نمیپسندم

چون یادآور جنگ و خون و جنون است."

عجیبا غریبا!

تو البته بی عرضه ای

که به هوای جبهه تن ندادی

روحت پشت خاکریز ترم ها و تزها کپ کرد

و آخر،موانع الکتریکی دنیا تو را گرفت

تا اینکه دکترا گرفتی

نه! دکترا تو را گرفت

اما به دکترایت قسم

- که بیش از خدا دنبالش دویده ای-

حاج همت جنون نداشت

روان شناس بود

حاج احمد البته جنون داشت

که نان و پنیرش را هم بعد از همه ی نیروهایش میخورد

آنها البته جنون داشتند

که نماندند کرسی ریاست بگیرند

این چیزها عقل معاش میخواست

و آنها قلب معاد بودند

آنها در حقیقت, حق ذوب بودند

تو گرفتار نمره و پایان نامه

آنها از شهید نشدن وحشت داشتند

تو از مشروط شدن

آنها میترسیدند خدا قبولشان نکند

تو دلهره داشتی واحدهایت را پاس نکنی

واقعا از دست بعضی خون دل خوردن کم است

باید خون بالا آورد



نوشته شده در یکشنبه 91 تیر 11ساعت ساعت 12:0 صبح توسط دلسوخته حسین| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin