سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق یعنی ح ، سین ، یاء و نون

ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم / من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم // ننویسید که او نوکر بدبختی بود / بنویسید که او منتظر مهدی بود

بسم رب الحسین

وقتی کم می آورم

از آن کم آوردن هایی که چشمانم را می بندد

و آرام صدایم میکند ...

شبیهم به غروب هایی که تازه مأنوس شده ام با غربتشان

صدا میکنند : کاروان دانشگاه اراک،حرکت...

آخر حالا که وقت حرکت نیست

نمیدانم!

شاید حالم از اینها هم بدتر است

واژه هایم را گم کرده ام در لایه لایه های بغضم

مثل سیال متلاطم

از همان سیالاتی که تئوری لایه ی فیلم دارند

و من هنوز هم نفهمیدم ضریب نفوذ با ضریب انتقال جرم چه ارتباطی دارد!!

و اینها چه ربطی به نیروی محرکه دارند؟!!!

خیلی چیزهای دیگر را هم نفهمیدم

مثل تعبیر رؤیا              مثل بخشایش تو

میخواهی باز هم جست و جو کنم تو را؟!

و تو رخ ننمایی؟!!

اما نه، این بار نه ...

حال این زخمی،کشنده تر از آن است

که بخواهی با فراقت،تیغ بر چشمانش بزنی

" من پشیمانم

ای کاش امام حاضرم را برای خودم نگهداشته بودم"

نه اینکه اسب لجاجت زین کنم

و تاخت کنان به نا کجا آباد....

دل تنگی ام را بر دوش قاصدک گذاشتم

تا برایت حواله کند پریشان حالی ام را

تا تکرار شود تکراری های تکراری

از همان تکراری هایی که هم دل چسب تو بود

و هم دل چسب من

همان قول و قرار های آدینه

ای کاش تو را داشتم

تا شاپرک ها را برای تسلّای دلم میفرستادی

زمزمه میکردی; من هستم

و من پژواک صدایت را این گونه تفسیر میکردم : او خواهد آمد

صاحبِ لحظات بارانی ام...

کم آوردم

دنیا را نگهدارید

میخواهم پیاده شوم از دنیای بی تو

شرط میگذارم مثل همان روزها

یا پیاده ام کن

یا خودم را و دنیایم را و احساسم را،همه با هم یکجا بخر

یکجا بخر و به نام کن

" فروشی نیست ، متعلق به حجت ابن الحسن "



نوشته شده در چهارشنبه 92 اردیبهشت 18ساعت ساعت 10:27 عصر توسط دلسوخته حسین| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin