سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق یعنی ح ، سین ، یاء و نون

ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم / من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم // ننویسید که او نوکر بدبختی بود / بنویسید که او منتظر مهدی بود

بسم رب الحسین

 

آب زلال است

و دلم دیر زمانی ست زلالی اش را ظلمتِ گناه چپاول کرده

با آبِ زلال غسلِ برائت و توبه از گناه میدهمش

صحن و سرایش را با یاس عطرافشانی میکنم...

شاید

شاید یاسِ علی برایِ آشفته بازارم أمن یجیب بخواند...

پاکیزه میکنم جسم و روحم را

و به سویِ قداست سوقش میدهم

چرا که حضور در محضرش روشنایی میخواهد

یادم باشد،حالا که طلسمِ جنونِ کفر آمیزِ لبها و زبانم را شکسته و مرا به سویِ خویش فراخوانده

من نیز سپیدوار ،خرامان خرامان خود را به آغوشش بکشانم

و همان جا

یک قدم مانده تا وصال در أرحم الرّاحمینی اش ذوب شوم

وجودم را با سلام من الله زینت میدهم

 

شبستان هم امشب لهوف را برایم ورق زد

تا دوباره به جنون کشانی ام

ای قتیل العبرات

 

قنوت میگیرم با ذکر یا رب الحسین...

و در نهایت...أستغفر الله ربی و أتوب إلیه

باشد هوایِ غفرانت مرهمی باشد برایِ این دلِ بیمار



نوشته شده در سه شنبه 91 شهریور 14ساعت ساعت 12:16 صبح توسط دلسوخته حسین| نظر

بسم رب الحسین

 

برای ِ دلم استخاره میگیرم

اگر خوب آمد تو دستانم را بگیر

اگر بد آمد باز هم تو دستانم را بگیر....

اما این بار محکم تر...

دستم را به تو سپردم

و دلم را به کاروانِ نور

راهیِ منطقه ی فتح المبین

پایم را بر زمین گذاشتم و نگاهی به آسمان کردم

طفلک آسمان!

عجب غصه ای در دل دارد که این چنین مشت بر سینه میکوبد و های های گریه میکند

نکند یادی از کوچه ای سرد و تاریک کرده

همان کوچه ی غبار آلود که دیوارش عطر یاسِ محمدی میدهد

شاید هم به یاد آورده کربلا را و عاشورا را

و العطش کودکان را و غیرتِ عمو را

و بی مهریِ فرات را و بخلِ خویش را...

آسمان تو شاهد باش که میخِ در چه کرد با دلِ حســـــین

 

دلم بیت الأحزان میخواهد و عزاداریِ در و دیوارهایش

فاطمیه هایی آکنده از غربت

الهام گرفته از خانه ی علیِ مظلوم.... سوت و کور

نوایِ حاج علی چنگ بر صورتم میکشد....

بچه ها أمن یجیب بخوانید برایِ شِفایِ خانوم

ممنونم اگر نروی....میمیرم اگر بروی....

 

حق داری آسمان ... حق داری

صبر کن گوشه ای دنج پیدا کنم ،من نیز با تو ناله سر دهم

 

رمزِ عملیات : یا زهرا علیها السلام

آغازِ عملیات : ازل

پایانِ عملیات : ابد

مکانِ عملیات : قلوب

فرماندهی : بإذن فاطمة الزهراء، شهدا

هدفِ عملیات : عفت ، حیا و در نهایت سیاهیِ چادر

 

خداوند را هزاران مرتبه سپاس که من نیز فتح المبینی شدم



نوشته شده در دوشنبه 91 شهریور 13ساعت ساعت 1:52 عصر توسط دلسوخته حسین| نظر

بسم رب الحسین

از بنده ذلیل به پروردگار عزیز....

آیا صدایم را میشنوی؟!

امواج سیاه گناه چنان رادارهای قلبم را به تلاطم انداخته که توانایی اتصال با تو را ندارم...

با تو معبود و تنها مأوایم.... با تو مهربان ترین....

از بنده جفاکار ب پروردگار بخشنده ....

آیا صدایم را میشنوی؟!

نفسم چنان به زمینم کوبیده که نایِ نفس کشیدنم را بریده....

اینجا دور از آغوشِ تو سرد است ....

میترسم... اسفل السافلین که میگویند همین جاست...

درست همین جایی که من با صورت بر زمین افتاده ام....

گویند صورت بر زمین افتاده ای را صورت بر زمین افتاده ای مرهم است....

گویند عاشق حســـــــین بود.... محب،مطیع،عاشق....

حســــــــــــین،خوب میدانم که نه محبِ تو هستم و نه مطیع و نه عاشق....

اما حســـــــــــین خوب تر میدانم که بی تو هیچم....

از بنده گنهکار به پروردگار مهربان ....

آیا صدایم را میشنوی؟!

حالِ من، حالِ بنده هایِ به خود واگذار شده است....

مرا به هرمِ نفس هایِ عشّاق حسین میبخشی؟!

توانِ برخاستن از لجنزارِ گناه را ندارم اما توانِ بردنِ نامِ حســـــــین را هنوز دارم

حســـــــــــین، من از حسیــــــــــــــن دم میزنم آتیش به عالم میزنم

از بنده فقیر به پروردگار بی نیاز ....

آیا صدایم را میشنوی؟!

خدا میدونه به غیرِ حســـــــــــــین خریداری ندارم

حســــــــین میدونه به غیرِ خونه اش دیگه جایی ندارم



نوشته شده در یکشنبه 91 شهریور 12ساعت ساعت 2:58 عصر توسط دلسوخته حسین| نظر

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin